دل نوشته های گُل گُلی

روزانه های زندگی من

دل نوشته های گُل گُلی

روزانه های زندگی من

روزانه نویسی

سلام

دوشنبه شب میخواستم پست بزارم.خیلی دلم گرفته بود.هوای دلم حسابی ابری بود و گریه میخواست رفتم دستشویی یکم گریه کردم و بعدشم آب زدم به صورتم. میترسیدم بعد که رفتم اتاق بچه ها بفهمن و گیر بدن چته و از این حرفا.منم که حوصله نداشتم.نفهمیدم چی شد و چه طوری از اون حالت اومدم بیرون.

دیشب رسیدم.تقریبا 1/3 اتوبوس بچه های ما بودن.اتفاقی هممون با هم یه ساعت گرفته بودیم ولی شماره صندلی هامون با هم فرق داشت.منم صندلی تکی گرفته بودم ولی شمار صندلیا تو سایت با شماره صندلی های اتوبوس فرق داشت و من و یکی از بچه های کلاس که هردو صندلی تکی گرفته بودیم شماره هامون افتاده بود کنار هم. قبلا رفتارش و خصوصیاتش توجهمو جلب کرده بود و دیشب وقتی باهاش حرف زدم بیشتر خوشم اومد ازش و اینو و یکی دیگه از بچه هامونو درنظرگرفتم که با هم، هم اتاق باشیم یا از ترم دیگه یا از سال بعد.

دوست هم رشته و هم اتاق فعلیم که به شدت پیگیر کارهای انتقالیش هست و اتفاق های نو زندگیش.چندوقت پیش که تولد شوهرش بود و به فکر کادو و چه جوری گرفتن تولد و این حرفا بود.از حالا هم که باید به فکر مراسم عقد و این حرفا باشن.خلاصه که حسابی درگیر مشغله های خودشه.و احتمالا از ترم دیگه مهمان میشه نشد از سال دیگه.

بقیه ی بچه های اتاق هم خوبن.اما من راضی نیستم.همه سرگوشین خبری از درس نیست.خداکنه بتونم به خوبی و خوشی با اون دوتا برم تو یه اتاق.باید 2نفر دیگه رو هم پیدا کنیم!!

تا یکشنبه خونه هستم و از یکشنبه برمیگردم خوابگاه و فکر نمیکنم دیگه تا آخر ترم تعطیلی دیگه ای به این خوبی داشته باشیم.

راستش واسه امتحان های میان ترم و طرز امتحانا یکم استرس دارم نمیدونم چی میشه.معدل بالا حسابی تو فکرمه.

الان که دارم مینویسم تو خونمونم بخاری روشنه.یه کاپشن هم تنمه اما دستام و انگشتای پام یخ زده.

واسه این چندروز یه برنامه توپ هم ریختم .انشاءالله که یکشنبه شب بیام بنویسم به همه کارام رسیدم و هورا شدم.

*مردم کرمانشاه حواسمون بهتون هست و کمک هامون رو براتون میفرستیم.به وبلاگ ستاره های دریایی یه سر بزنید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد