دل نوشته های گُل گُلی

روزانه های زندگی من

دل نوشته های گُل گُلی

روزانه های زندگی من

شروع ترم جدید

امروز برای اولین بار سر دومین جلسه از تنها درسی که این ترم دارم حاضر شدم.استاد به قیافه بچه های جدید شناخت و اسمشون پرسید از جمله خودم:)

تعریف های خوبی ازش نشنیدم اما خوشم اومد ازش

اینکه یه درس خشک و سخت رو خشک پیش نمی‌برد خیلی خوب بودوگرنه من که همون اول خوابم برده بود.

حتی از نوع درس دادنش هم خوشم اومد. 

در کل دوسش داشتم در عین حال که سرکلاسش پرام ریخته بود از سنگینی درس و استادی که جلسه اول که اومده سرکلاس گفته عقبیم!!!

برای یه درس ۴ واحدی که تنها درس این ترمم هست باید ۳ روز در هفته برم دانشگاهزیبا نیست؟

اما تصمیم جدی گرفتم که سخت براش تلاش کنم و خوب بخونمش هم برای اینکه خوب یاد بگیرم هم برای اینکه به شدت به نمره‌اش احتیاج دارم که معدلم ببره بالا.

چند وقته ذهنم درگیره اینه درس هایی که به هرصورت خوب یا بد گذروندم چرا اونجور که باید یادم نیست؟

چرا خوب نخوندمشون؟؟

برم که هنوز ترم شروع نشده کلی کار دارم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد