دل نوشته های گُل گُلی

روزانه های زندگی من

دل نوشته های گُل گُلی

روزانه های زندگی من

یادداشت آخر فروردین

سلام 

چندتا چیز مهم بگم و برم

یک)هفته پیش بعد اون اتفاق ،برام سخت بود برم از خونه بیرون...فکرمیکردم پام از خونه نمیذارم بیرون ،مگر اینکه با ماشین برم که دم خونه سوارشم دم خونه پیاده شم

پیاده روی؟ تنها؟ اصصلااا

اما سه شنبه صبح فرداش در حالی که برام سخت بود،درحالی که ریتم  قلبم یکم تندتر از همیشه بود اما بازهم لباس پوشیدم و رفتم

نذاشتم که توی اون حال بمونم، هی به خودم میگفتم اگه امروز رفتی ،رفتی اگه نرفتی خودت به خودت ظلم کردی

و رفتم و شاید گاهی برمیگشتم و پشت سرم نگاه میکردم

اما هیچی نشد و برگشتم خونه و سجده شکر به جا آوردم

و بعد از اون روز من 6بار دیگه هم رفتم پیاده روی و می روم و خواهم رفت

در واقع یاد گرفتم با این اتفاق که ممکنه خیلی ها یا خیلی اتفاق ها بیان دریای آروم زندگیم متلاطم کنند اما باید یاد بگیرم ادامه بدم

هرچند سخت باشه،هرچند به سرعت همه چی به قبل برنگرده، هرچند اصلا دیگه مثل قبل نشه!!

یاد گرفتم حرکت کنم، هرچند آروم

هرچندقدم قدم  و لاک پشتی


 دو) عاشقه کتاب مواعظ شدم

واقعا عاشقششششم

فوق العادس این کتاب

از نظر من خوندنش برای همه واااجبه واجببب


سه) از نظر ویروس درونمون هیچ وقت موقع خوبی نیست

یا زوده یا دیره

و باید بهش بگیم بس کن بابا 

و شروع کنیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد