-
جاموندم
پنجشنبه 24 شهریور 1401 21:38
حقیقت اینه که امسالم جاموندم و بدم جاموندم و من تو خیالم میبینم مثلا تو قبول کردی کوله بارمو هم بستم! مثلا من الان توی راه کرب و بلا هستم! مثلا رسیدم دارم زیارت نامه میخونم؛ مثلا رو به ایوون حرمت زیر بارونم! ای با وفا جا موندم از کرب و بلا …
-
نتایج
سهشنبه 8 شهریور 1401 13:20
سلاااام بالاخره نتایج ارشد هم اومد و من شهرخودمون یک دانشگاه خوب گرایش مورد علاقم قبول شدم حالا دست و جیغ و هوراااا
-
مرور اجمالی 5سال گذشته
دوشنبه 31 مرداد 1401 22:10
سلام :) حقیقتش وقتی به تقویم نگاه میکنم و به زمان فکر میکنم، کمرم رگ به رگ میشه فقط حدود دو ساعت از آخرین روز مرداد 1401 باقی مونده و عملا 2/3 تابستون گذشت... توی این ماه کارای فارغ التحصیلیم پیگیری کردم و در آخرین مراحل وقتی رفتم تو پورتال دیدم نوشته { پورتال راکد-وضعیت:فارغ التحصیل} یه حس دوگانه خوشحال و ناراحت...
-
وقتی عمیقا درک کرده باشی...
دوشنبه 17 مرداد 1401 14:08
گاهی اوقات آدم یه چیزهایی میخونه ، میشنوه موافقت نمیکنی ،ممکنه مخالفتی هم باهاش نداشته باشی،انگار در برخورد باهاشون خُنثایی! وقتی واقعی میتونی نظر بدی که عمیقا درک کرده باشی ،فهمیده باشی.... اونوقته که میفهمی معنی اون جملاتُ... احساس میکنم الان در این مرحلم... یه نمونش اینکه هیچکس نمیتونه به جای تو زندگی کنه، هیچکس...
-
تغییر
یکشنبه 9 مرداد 1401 00:59
به استوری ها و پست های دوستای قدیمیم نگاه میکنم و به فکر میرم... به این فکر میکنم که من تغییر کردم یا اون ها؟ یعنی این تغییرات مربوط به این سالهایی که دیگه ندیدمشون و راهمون جدا شده؟ یا قبلا هم بود و من نمی دیدم؟؟ اون موقع خودِ خودشون بودن یا حالا؟ یعنی طی این سالها چه اتفاقاتی براشون افتاده؟ نمیدونم ولی هرچی که هست...
-
پایان یک مقطع تحصیلی دیگر
یکشنبه 26 تیر 1401 17:33
دیروز رفتم امتحان آخرمم دادم و بالاخره به پایان رسید این داستان! بعد هم به دوستم پیام دادم ببینم خوابگاس یا نه که بودش و بهم گفت بیا و رفتم تا 6 هم اونجا بودم و کلی باهم حرف زدیم... بعد هم سوار اتوبوس شدم و اومدم که رسیدن به اتوبوس هم خودش داستانی داشت شاید چند روز دیگه گفتم... پس عملا تابستونم شروع شد ظهر فیلم...
-
دلم میخواد بدوم
دوشنبه 13 تیر 1401 00:06
حالم خوش نیست و مرور بعضی لحظه ها بیشتر اذیتم میکنه از خودم خسته میشم چرا انقدر ضعیف شدم؟ باخودم فکر میکنم ممکنه یه چیزی تو بدنم بالا پایین شده باشه که اثر جسمی نداشته ولی روانم بهم ریخته؟ گاهی اوقاتم دلم میخواد بدوم،....فقط بدوم و بدوم و دور بشم به کجا؟ نمیدونم چرا؟ نمیدونم تا کی؟ نمیدونم چی باعث میشه چنین احساسی...
-
این روزها
سهشنبه 31 خرداد 1401 06:47
خب بالاخره نتایجم اومد حدس میزنید کی فهمیدم و دیدم؟ یکشنبه در حالی که تو ماشین دایی داشتیم میرفتیم سوار قطار بشیم بریم مشهد! راستی من هم اکنون در مشهدم ،نماز صبح رفتیم حرم خوندیم والان و درازکش روی تخت هتل دارم پست میزارم... خلاصه تو راه بودیم که رفتم تلگرام دیدم کانالها زدن نتایج اومده خواهرم سمت راستم و مامان هم سمت...
-
بزن دیگه نتایجو
یکشنبه 29 خرداد 1401 01:06
از صبح تا شب شونصدبار سایت سنجش بالا پایین کردم دو ساعت غافل شدم اومدم تلگرام دیدم یه لحظه نتایج زدن و برداشتن! حالا دیگه رختخواب برداشتم خوابیدم تو سایت!! آخرین باری که آنقدررر پیگیر و بودم و این سایتو دقیقا همین سایتو بالا پایین میکردم ۵سال پیش بود....هعی
-
خستگی
پنجشنبه 26 خرداد 1401 14:25
چند وقت پیش یکی یه قسمت از مکالمه با دوستش رو تو استوری اینستاگرام گذاشته بود و نوشته بود که: ( بهش گفتم راه رو درست نمیرم شرایط رو تغییر نمیدم کاری نمی کنم اوضاعم درست شه و این از عمد نیست بهم گفت تو باید همینجور ادامه بدی! پرسیدم تا کجا؟ گفت تا وقتی که خسته شی اونجا بود که فهمیدم، چقدر نعمت بزرگیه #خستگی از خودت که...